ما سالهاست که با هم دوستیم. ما با هم به پشتبام رفتهایم و غروب را تماشا کردهایم. ما گاهی کنار اتاق مینشینیم و فکر میکنیم. ما گاهی از دست هم ناراحت میشویم و دلمان میخواهد از هم دور شویم. گاهی هم از خورشید گلایه کردهایم که بهانةدر خانه ماندن را به خانوادههایمان داده و نگذاشته یک بعدازظهر دلچسب آنطور که میخواهیم داشته باشیم.
هنوز هم، من و بعدازظهرهای تابستان با هم هستیم. مثل تو و بعدازظهرِ تابستانت. ما، یعنی من و بعدازظهرِ تابستانم هنوز هم حوصلهمان سر میرود و هی پشت سر هم آه میکشیم. یکروز آنقدر آه کشیدیم که آه از افسانة آه پیش ما آمد و....
رابطۀ شما با بعدازظهر تابستان چهطور است؟
-
اول:
الناز 13 ساله است و از بعدازظهرِ تابستان بیزار! باید کلی منت بکشد تا کمی او را برای تفریح بیرون ببرند. الناز اهل کتاب خواندن نیست برای همین وقت بیکاری زیاد دارد. او دوست دارد ورزش کند، اما نمیداند چه ورزشی! ترجیح میدهد به پارک برود و بدمینتون بازی کند، اما هوا آنقدر گرم است که تا غروب نمیتوانند بیرون بروند و بعد از آن هم هوا زود تاریک میشود و ... .
محمد امین 16 ساله با بعدازظهرِ تابستانش حسابی رفیق است. آنها بیشتر ایکسباکس بازی میکنند، هوا که خنک شد فوتبال و اگر نخواستند سینما میروند و کلاً حوصلهاش سر نمیرود.
فرید 15 ساله همة این امکانات را دارد اما در هر حال حوصله اش سر میرود. او بعدازظهرها را دوست ندارد.
باربد هم 16 ساله است و برایش تابستان خیلی جذاب است. او استخر رفتن در بعدازظهر گرم تابستان را بیشتر از هر چیزی دوست دارد و میگوید:
« بعدازظهرِ تابستان دوست خوبی است چون زمان خلوتی است و به من فرصت میدهد فکر کنم و به کارهایی که دوست دارم و در بقیه سال فرصتش را ندارم ، برسم.»
سحر 14ساله حوصلهاش سر رفته و بعدازظهرِ تابستان را دوست ندارد و میخواهد به مدرسه برگردد و بعدازظهر زمستان و پاییز را، که هم کوتاهاند و هم او خیلی درس دارد، به این طولانیِ بیکار ترجیح میدهد!
-
دوم:
محققان کالج لندن متوجه شدند افرادی که از ملالآوری وخستهکنندگی زندگی خود شکایت میکنند دو برابر بیشتر از افرادی که زندگی را جالب و سرگرم کننده میدانند ممکن است بر اثر بیماری قلبی و سکته در جوانی جان خود را از دست بدهند.
در پایان این تحقیقات سفارش شده بود که افرادِ بیحوصله سرگرمیهایی برای خودشان پیدا کنند تا بیحوصلگی را از خود دور کنند. البته این تحقیق به شکل گستردهای و با عبارات طنزآمیز از سوی سایتهای مختلف خبری منتشر شد و کسی آن را جدی نگرفت.
-
سوم:
گفتم آه پیشِ ما آمد. وقتی به او گفتیم حوصلهمان سر رفته، به ما خندید. به او اعتراض کردیم که نباید به ما بخندد و او گفت همین الان پیش نوجوانهای دیگری بوده که آه کشیده بودند و آنقدر مشکلشان بزرگ بوده که آه نتوانسته حتی دلداریشان بدهد. بعد هم گفت برای این که هی تکرار نکنید که حوصلهتان سر رفته، میتوانید یکی از این راهها را انتخاب کنید و دیگر راحت باشید:
-
دقایقی را بازی فکری یا گروهی کنید.(منچ ، مار و پله، شطرنج، کامپیوتر، دومینو، پازل، پانتومیم، بیست سوالی... یا حتی نمایش عروسکی )
-
داستان های کوتاه و بلند بنویسید.
-
اگر به اینترنت دسترسی دارید، میتوانید وبلاگی درست کنید تا هر وقت که دوست داشتید در وبلاگتان مطلب بریزید و با افرادی که برای وبلاگ شما نظر مینویسند در ارتباط باشید.
-
با گلهای رس ظرفهایی بسازید و رنگشان کنید.
-
گل بکارید و از آن مراقبت کنید. شکلهایی را با چوب بسازید.
-
در کارهای خانه به مادر یا پدر کمک کنید. کتاب بخوانید.
ما فقط نگاهش کردیم و آه ادامه داد: « چه شد؟ فایده ندارد؟ حالا کمی خلاقیت به خرج بدهید و با برنامهریزی و انجام کارهای ساده، زمانتان را با سرگرمیهای شاد پر کنید:
از سرگرمیهای ساده خانگی استفاده کنید. مثلاً با همکاری تمام افراد خانواده آشپزی کنید. کیک و کلوچه، پیتزای سبزیجات یا...
میتوانید لباسهای قشنگ بپوشید و عکس یادگاری بگیرید.
چند تا لیوان آب را کنار هم بچینید و در هر کدام مقدارِ متفاوتی آب بریزید. حالا اگر با قاشق به هر لیوان ضربه بزنید، صدای خاصی میدهد. میتوانید با هم آهنگ بنوازید و شعر بخوانید... .»
تابستان درهرحال میگذرد. خودتان این بعدازظهرهای گرم و کسل را زیبا کنید.